آدرین آدرین ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

آدرین عشق مامان

عشقه مامان یک ساله شد

تولــــــــــــــــــــــد تولـــــــــــــــــــــــد تولدت مبـــــــــــــــــــارک عشق مـــــــن   هـــــــــــــــــــــــــورا  هـــــــــــــــــــــــــورا   آدرین مامان یک ساله شد الهی من قربون این پسره نازه خوشملم بشم الهی من دورش بگردم که یک سال از بهار زندگیش گذشت و گل پسرم کم کم داره واسه خودش مردی میشه   روز ٥ شنبه ٢٠ مرداد واسه عشقم تو خونه تولد گرفتیم بابا پیمان تمام سقف خونه رو بادبادک زد و مامان جون هم کلی غذاهای خوشمزه درست کرد واسه مهمونا مامانی هم یه کیک خوشمل واسه پسرش سفارش داد اما چشمتون روز بد نبینه تا خوشمل مامانی شمعه رو کیکو دید از ترس یه جیغی کشی...
25 مرداد 1390

خدااااااااااای مهربون شکرت

((خدای مهربون شکرت))   خدا جونم ازت ممنونم که عشقم رو خوب کردی و نگرانی رو از مامان و بابا و مامان جونه آدرین دور کردی و گل پسرم حالش خوب شد   امروز فقط آپ کردم که بگم تبهای آدرینم قطع شد.(الهی فداش بشم من )   و آزمایشش نشون داد که فقط ویروس هوا بوده و عشقه مامان چیزیش نبوده وای نمیدونین که چقد خوشحالم از اینکه آدرینم خوب شده دوباره به فضولیهاش ادامه میده با دوستاش بازی میکنه   و با شیطونیهاش حاله همه رو میگیره   و از همینجا واسه تمام کوچولوهایی که خدایی نکرده مریض هستن دعا میکنم که زود زود خوب بشن   ( آمین یا رب العالمین)   ...
15 مرداد 1390

عشقه مامان تب کرده

سلام سلام دارم از غصه میترکم       عشقه مامان چند روزی میشه شدید مریض شده    روز 5 شنبه عصر بود که با آدرین رفتیم خونه مامان جونش (مامان بابا)   بغل هر کی که میرفت میگفتن که چقد بدن آدرین داغه   منم فک کردم ماله دندونشه و زیاد توجه نکردم   ولی شب موقع خواب دیدم عشقم داره توی تب میسوزه    تا صبح از ترس اینکه خدایی نکرده عمرم تشنج نکنه میترسیدم بخوابم   روز جمعه هم همینطور بود          خدای من تو این تعطیلی دکتر خوبی هم نبود که من عزیزم رو ببرم پیشش خلاصه شنبه عصر به دکتر رسیدیم   وقتی آدرین ر...
10 مرداد 1390

آدرین جونم دوستت دارم

سلام به زیبا ترین و خوشبو ترین گل دنیا آدرین     این روزا دارن یکی یکی پشت سره هم میگذرن و دیگه چیزی به یک ساله شدن پسرم نمونده آدرین مامان هر روز که سپری میشه یه شیرین کاری جدید از خودش نشون میده و قند تو دله من و  بابا پیمان و مامان جونش آب میکنه   گل پسرم بیشتر وقتش رو در روز با مامان جونش (یعنی مامان خودم) میگذرونه و تمام چیزای خوب رو از اون یاد گرفته من با تمام وجودم عاشق گل پسرم هستم عشقی که به آدرینم دارم قابل وصف نیست وقتی خوابه و من نیگاش میکنم  انگار که خدا تمام زیباییهای دنیا رو تو صورت ماهه پسرم جمع کرده وقتی  نیگام میکنه وقتی می می میخوره و با دستای ناز ...
5 مرداد 1390

آش دندون عشقه مامان

سلام سلام دوستای خوبم   بلاخره بعد از در اومدن چهارمین دندون آقا آدرین (قربون اون دندونای نازه پسرم )   مامان جونش به فکر افتاد که واسه پسره گلم آش دندونی درست کنه البته درست کردن آش دندون مصادف شد با عید نیمه شعبان و به همین مناسبت از خاله اینا هم دعوت کردیم که بیان خونمون و یک کیک کوچولو هم درست کردیم تا همه دورو بره هم بخوریم بنا به اصرار مامان جون حتما باید تو این روز لباس نو تن شما میکردیم به پیشنهاد من عشقم رو حمام کردیم  و بعدش من کلی عکس خوشمل از نفسم گرفتم که یه چندتاییش رو واسه عشقم تو وبلاگش میزارم ...
27 تير 1390

عشقه مامان 11 ماهه شد

سلام به پسره گل و مهربونه مامان   خوشکلم دیروز یعنی 20 تیر 1390 شما یازده ماهگیت رو کامل کردی و وارد ماه دوازدهم شدی   حالا باید شمارش معکوس رو شروع کنیم واسه یه سالگی و جشن تولد عشقه مامان   عزیزه دلم این روزا خیلی شیطون شدی           همش عاشقه اینی که روبروی تلویزیون بایستی و فضولی کنی یا اینکه دستتو بگیری به مبل ها راه بری سه تا از دندونات در اومده     و کم کم داری تمام تلاشتو میکنی که تنهایی راه بری   خیلی وابستگیت به مامان جونت زیاده شده چون بیشتر ساعات روز پیشش هستی   همش از سرو کولش بالا میری و دوست داری بغلش ...
21 تير 1390

عکسهای عشقه مامان

آدرین خوبم امروز میخوام چند تا از عکسای متفاوتت رو که موقع خواب مامی ازت گرفته تو وبلاگت بزارم   مامانی عاشقه این عکسته عزیزم  اولین بار که مامان جون دمه رو خوابوندت عزیزم     قربونه این دستات بشه مامانت    قربونه خنده پسرم بشم من    یه خواب آروم و راحت  عشقه من عکسای خوابیده زیاد داشتی ولی مامان چند تاشو گلچین کرد و تو وبلاگت گذاشت ...
13 تير 1390