عشقه مامان یک ساله شد
تولــــــــــــــــــــــد تولـــــــــــــــــــــــد
تولدت مبـــــــــــــــــــارک
عشق مـــــــن
هـــــــــــــــــــــــــورا هـــــــــــــــــــــــــورا
آدرین مامان یک ساله شد
الهی من قربون این پسره نازه خوشملم بشم
الهی من دورش بگردم که یک سال از بهار زندگیش گذشت
و گل پسرم کم کم داره واسه خودش مردی میشه
روز ٥ شنبه ٢٠ مرداد واسه عشقم تو خونه تولد گرفتیم
بابا پیمان تمام سقف خونه رو بادبادک زد
و مامان جون هم کلی غذاهای خوشمزه درست کرد واسه مهمونا
مامانی هم یه کیک خوشمل واسه پسرش سفارش داد
اما چشمتون روز بد نبینه تا خوشمل مامانی شمعه رو کیکو دید از ترس یه جیغی کشید که انگار فیلم وحشت دیده و چسبید به من
خلاصه سرتون رو درد نیارم اصلا نمیزاشت که ازش عکس بگیرن ، بغل کسی هم نمیرفت
تا اینکه بغل علی (پسر خاله مامان ) آروم گرفت و از اول تا آخر تمام عکسا تو بغل اون بود
همه فامیل واسه گل پسرم کادوهای خوشکلی آورده بودن که من فقط عکس کادوی مامان و بابا رو میزارم
که یه تاب و سرسره خیلی قشنگ بود (امیدوارم که آدرینم خوشش اومده باشه )
راستی یادم رفت بگم که درست صبح ٥ شنبه عشقم دندون پنجم و ششمش رو در آورد
که همه میگفتن دندونهای نیش خیلی دردناک هستن و تا آخر شب همینطور بی آرومی میکرد
خلاصه روز تولد عشقم بلاخره با خوبی و خوشی گذشت
امیدوارم که نفس ما صدمین بهار زندگیش رو هم ببینه (البته اون روز دیگه من و بابایی نیستیم )
در آخر هم یک چند تایی از عکسای نفسم رو میزارم