آدرین آدرین ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

آدرین عشق مامان

عشقه مامان تب کرده

سلام سلام دارم از غصه میترکم       عشقه مامان چند روزی میشه شدید مریض شده    روز 5 شنبه عصر بود که با آدرین رفتیم خونه مامان جونش (مامان بابا)   بغل هر کی که میرفت میگفتن که چقد بدن آدرین داغه   منم فک کردم ماله دندونشه و زیاد توجه نکردم   ولی شب موقع خواب دیدم عشقم داره توی تب میسوزه    تا صبح از ترس اینکه خدایی نکرده عمرم تشنج نکنه میترسیدم بخوابم   روز جمعه هم همینطور بود          خدای من تو این تعطیلی دکتر خوبی هم نبود که من عزیزم رو ببرم پیشش خلاصه شنبه عصر به دکتر رسیدیم   وقتی آدرین ر...
10 مرداد 1390

آدرین جونم دوستت دارم

سلام به زیبا ترین و خوشبو ترین گل دنیا آدرین     این روزا دارن یکی یکی پشت سره هم میگذرن و دیگه چیزی به یک ساله شدن پسرم نمونده آدرین مامان هر روز که سپری میشه یه شیرین کاری جدید از خودش نشون میده و قند تو دله من و  بابا پیمان و مامان جونش آب میکنه   گل پسرم بیشتر وقتش رو در روز با مامان جونش (یعنی مامان خودم) میگذرونه و تمام چیزای خوب رو از اون یاد گرفته من با تمام وجودم عاشق گل پسرم هستم عشقی که به آدرینم دارم قابل وصف نیست وقتی خوابه و من نیگاش میکنم  انگار که خدا تمام زیباییهای دنیا رو تو صورت ماهه پسرم جمع کرده وقتی  نیگام میکنه وقتی می می میخوره و با دستای ناز ...
5 مرداد 1390

آش دندون عشقه مامان

سلام سلام دوستای خوبم   بلاخره بعد از در اومدن چهارمین دندون آقا آدرین (قربون اون دندونای نازه پسرم )   مامان جونش به فکر افتاد که واسه پسره گلم آش دندونی درست کنه البته درست کردن آش دندون مصادف شد با عید نیمه شعبان و به همین مناسبت از خاله اینا هم دعوت کردیم که بیان خونمون و یک کیک کوچولو هم درست کردیم تا همه دورو بره هم بخوریم بنا به اصرار مامان جون حتما باید تو این روز لباس نو تن شما میکردیم به پیشنهاد من عشقم رو حمام کردیم  و بعدش من کلی عکس خوشمل از نفسم گرفتم که یه چندتاییش رو واسه عشقم تو وبلاگش میزارم ...
27 تير 1390

عشقه مامان 11 ماهه شد

سلام به پسره گل و مهربونه مامان   خوشکلم دیروز یعنی 20 تیر 1390 شما یازده ماهگیت رو کامل کردی و وارد ماه دوازدهم شدی   حالا باید شمارش معکوس رو شروع کنیم واسه یه سالگی و جشن تولد عشقه مامان   عزیزه دلم این روزا خیلی شیطون شدی           همش عاشقه اینی که روبروی تلویزیون بایستی و فضولی کنی یا اینکه دستتو بگیری به مبل ها راه بری سه تا از دندونات در اومده     و کم کم داری تمام تلاشتو میکنی که تنهایی راه بری   خیلی وابستگیت به مامان جونت زیاده شده چون بیشتر ساعات روز پیشش هستی   همش از سرو کولش بالا میری و دوست داری بغلش ...
21 تير 1390

عکسهای عشقه مامان

آدرین خوبم امروز میخوام چند تا از عکسای متفاوتت رو که موقع خواب مامی ازت گرفته تو وبلاگت بزارم   مامانی عاشقه این عکسته عزیزم  اولین بار که مامان جون دمه رو خوابوندت عزیزم     قربونه این دستات بشه مامانت    قربونه خنده پسرم بشم من    یه خواب آروم و راحت  عشقه من عکسای خوابیده زیاد داشتی ولی مامان چند تاشو گلچین کرد و تو وبلاگت گذاشت ...
13 تير 1390

عشقه مامان مریض شده

سلام عشقه مامان و سلام به همه دوستام پسره نازه گلم          آدرین خوب و مهربونم  این روزها خیلی مریض هستی عزیزم     بعد از در آومدن اولین دندونه سفید و نازت  دندون بالایی و دومی هم اومد بیرون گله نازم و تو هم سخت مریض شدی   منم که روزها پیشت نیستم و تو هم همش مامان جونه مهربونت رو اذیت میکنی عشقم مامان جون یه دستش به پخت و پز و کارای خونه است   و یه دستش هم به شما البته تو هم خیلی خیلی زیاد به مامان جونت عادت داری   و شایدم اگه دروغ نگفته باشم اونو از مامانی هم بیشتر دوس داری    امروز تو اداره مامان جونت زنگ...
30 خرداد 1390

عشقه مامان بلاخره دندون در آورد

شیلام شیلام   صد تا شیلام دیروز ظهر وقتی از اداره رفتم خونه مامانم گفت خانومی مشتلق بده تا یه خبر خوبی بهت بگم   منم که خیلی کنجکاو شده بودم صد تا چیز رو پرسیدم اما عقلم به این نرسید که این روزا منتظر دندون       در آوردن گل پسرم بودم .   میدیدم چند روزی میشه خیلی بد اخلاق شده و حوصله نداره   با خودم میگفتم این دفعه هم مثل دفعات قبل سره کاریم و از دندونه عشقه مامان خبری نیست   اما وقتی با دستم لثه هاش رو لمس کردم دیدم که بلــــــــــــه یه دندون سفید و کوچولو سر زده بیرون   حالا خیلی خیلی خوشحالم   آدرین جونم ، عشقه مهربونم ، پسره صبورم بهت تب...
18 خرداد 1390

یک شروع خوب

سلام  سلام سلام به تمامی کسایی که از امروز از وبلاگ من بازدید میکنن این اولین مطلبی هست که میخوام در مورد گل پسرم ، آدرین مامان توش بنویسم  هر چند که بعد از 9 ماهگی پسرم این وبلاگ رو واسش ساختم  اما بازم ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است . فقط اینو بگم که آدرین مامان الان 9 ماهه است و تازه شروع به سینه خیز رفتن کرده .  فک کنم تا چند وقته دیگه چهار دست و پا بره . دندوناش هم هنوز در نیومده . خب این اولین پست من بود . فک کنم واسه شروع خوب بود . پس تا بعد که دوباره از گل پسرم واستون بنویسم بای بای    ...
7 خرداد 1390

عشقه مامان چهار دست و پا رفت

شیلام شیلام   همگی خوووووووبین    امروز اومدم تا از شاهکار گل پسرم که بلاخره انجامش داد بهتون بگم   آدرین جونم        پسره گلم بلاخره دیروز با کلی زحمت که کشیدی و سعیتو کردی تونستی به شکل کاملا خنده داری چهار دست پاه بری       الهی من فدای اون رفتنت بشم مامانی خوشملم    راستی راستی یادم رفت بگم که این روزا دس دس یاد گرفتی اینقده خوشمل دست میزنی که ادم دلش میخواد قورتت بده . تازشم بای بای هم میکنی   حالا دیگه باید منتظر دندون در آوردنت بشم که داری پیرمرد میشی و هنوز دندون در نیووووردی   خلاصه کلام در کل ...
7 خرداد 1390