آدرین آدرین ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

آدرین عشق مامان

عشقه مامان 18 ماهه شد

عشقه مامان 18 ماهگیت مبارک   سلام سلام سلام به همه دوستای ناز و گل خودم و آدرین مامان  امروز عشقه زندگیم 18 ماهه شد  خدایا ازت متشکرم واسه دادن ناز ترین و مهربون ترین پسره دنیا  18 ماه از بهار زندگیه عشقم گذشت و تو این مدت کلی خاطرات شیرین تو دفتر زندگی آدرینم به ثبت رسید آدرین عشقه مامان تو این مدت تغییرات خیلی زیادی کرده چهار تا مروارید سفید دیگه به دندونای عشقم اضافه شده ( البته سر هر دندون اندازه یک سال پسرم زجر کشید ) کلی کلمات یاد گرفته که با اون لحن شیرینش بگه ( البته به جز مامان و بابا ) کلی بازیها  رو به کمک ماما...
20 بهمن 1390

عکسهای 13 ماهگی آدرین عشقه مامان

الهی مامانت قربونه این لبای نازت بشه الهی مامان فدای این چشمای پر اشکه پسرش بشه مامان فدای نگاه کردنت بشه نفسم    آدرین مامان          عاشقتم          عاشقتم         عاشقتم           عاشقتم ...
20 بهمن 1390

عشقه مامان راه رفت

بلاخره بعد از ماهها انتظار عشقم تونست به تنهایی راه بره  البته راه که هیچی آقا میخواد بدوه    خدای مهربون رو واسه این همه لطفی که در حق من داره شاکرم خدااااااااایا شکرت      واسه تمام خوبیهات        واسه پسره ناز و خوشکلی که بهم دادی   واسه دگرگونی زندگیم تو این 13 ماه که یکی از ستاره های آسمونیت رو چیدی و به من دادی   دیروز یعنی 1390/6/20 آدرینم وارد 13 ماهگی شد حالا دیگه وقتی دستای کوچولوشو میگیره و به دیوار راه میره    میتونه دو یا سه متر رو تنهایی راه بره  اما بازم تلو تلو خوران زمین می افته   دیروز عصر بابا...
22 شهريور 1390

روزگاره آدرینی

سلام پسره گلم عشقه نازم امیدوارم که خوب باشی امروز مامان اومده که چند تا از عکسای نازتو بزاره تو وبلاگت این روزا آدرین مامان داره تمام سعیشو واسه راه رفتن میکنه اما هنوز موفق نشده به قوله خودم آدرین مامان پیرمرد شد  و هنوز راه نرفت    آدرینه نازم این روزا اینقد شیطون شدی که اگه دو دقیقه من و بابا و مامان جونت چشم ازت برداریم و   تنهات بزاری سریع یه دسته گل بزرگی به آب میدی   راستی شازده پسر از دکتر رفتن و عکس گرفتن هم خیلی میترسه وقتی پا میزاریم تو مطب دکتر و یا عکاسی آنچنان جیغی میکشی که ابروی آدم میره   الان سه روزه که دارم پشت سره هم میبرمت عکاسی ولی هنوز نزاشتی سه تا دون...
16 شهريور 1390

عشقه مامان یک ساله شد

تولــــــــــــــــــــــد تولـــــــــــــــــــــــد تولدت مبـــــــــــــــــــارک عشق مـــــــن   هـــــــــــــــــــــــــورا  هـــــــــــــــــــــــــورا   آدرین مامان یک ساله شد الهی من قربون این پسره نازه خوشملم بشم الهی من دورش بگردم که یک سال از بهار زندگیش گذشت و گل پسرم کم کم داره واسه خودش مردی میشه   روز ٥ شنبه ٢٠ مرداد واسه عشقم تو خونه تولد گرفتیم بابا پیمان تمام سقف خونه رو بادبادک زد و مامان جون هم کلی غذاهای خوشمزه درست کرد واسه مهمونا مامانی هم یه کیک خوشمل واسه پسرش سفارش داد اما چشمتون روز بد نبینه تا خوشمل مامانی شمعه رو کیکو دید از ترس یه جیغی کشی...
25 مرداد 1390

خدااااااااااای مهربون شکرت

((خدای مهربون شکرت))   خدا جونم ازت ممنونم که عشقم رو خوب کردی و نگرانی رو از مامان و بابا و مامان جونه آدرین دور کردی و گل پسرم حالش خوب شد   امروز فقط آپ کردم که بگم تبهای آدرینم قطع شد.(الهی فداش بشم من )   و آزمایشش نشون داد که فقط ویروس هوا بوده و عشقه مامان چیزیش نبوده وای نمیدونین که چقد خوشحالم از اینکه آدرینم خوب شده دوباره به فضولیهاش ادامه میده با دوستاش بازی میکنه   و با شیطونیهاش حاله همه رو میگیره   و از همینجا واسه تمام کوچولوهایی که خدایی نکرده مریض هستن دعا میکنم که زود زود خوب بشن   ( آمین یا رب العالمین)   ...
15 مرداد 1390

عشقه مامان تب کرده

سلام سلام دارم از غصه میترکم       عشقه مامان چند روزی میشه شدید مریض شده    روز 5 شنبه عصر بود که با آدرین رفتیم خونه مامان جونش (مامان بابا)   بغل هر کی که میرفت میگفتن که چقد بدن آدرین داغه   منم فک کردم ماله دندونشه و زیاد توجه نکردم   ولی شب موقع خواب دیدم عشقم داره توی تب میسوزه    تا صبح از ترس اینکه خدایی نکرده عمرم تشنج نکنه میترسیدم بخوابم   روز جمعه هم همینطور بود          خدای من تو این تعطیلی دکتر خوبی هم نبود که من عزیزم رو ببرم پیشش خلاصه شنبه عصر به دکتر رسیدیم   وقتی آدرین ر...
10 مرداد 1390

آدرین جونم دوستت دارم

سلام به زیبا ترین و خوشبو ترین گل دنیا آدرین     این روزا دارن یکی یکی پشت سره هم میگذرن و دیگه چیزی به یک ساله شدن پسرم نمونده آدرین مامان هر روز که سپری میشه یه شیرین کاری جدید از خودش نشون میده و قند تو دله من و  بابا پیمان و مامان جونش آب میکنه   گل پسرم بیشتر وقتش رو در روز با مامان جونش (یعنی مامان خودم) میگذرونه و تمام چیزای خوب رو از اون یاد گرفته من با تمام وجودم عاشق گل پسرم هستم عشقی که به آدرینم دارم قابل وصف نیست وقتی خوابه و من نیگاش میکنم  انگار که خدا تمام زیباییهای دنیا رو تو صورت ماهه پسرم جمع کرده وقتی  نیگام میکنه وقتی می می میخوره و با دستای ناز ...
5 مرداد 1390

آش دندون عشقه مامان

سلام سلام دوستای خوبم   بلاخره بعد از در اومدن چهارمین دندون آقا آدرین (قربون اون دندونای نازه پسرم )   مامان جونش به فکر افتاد که واسه پسره گلم آش دندونی درست کنه البته درست کردن آش دندون مصادف شد با عید نیمه شعبان و به همین مناسبت از خاله اینا هم دعوت کردیم که بیان خونمون و یک کیک کوچولو هم درست کردیم تا همه دورو بره هم بخوریم بنا به اصرار مامان جون حتما باید تو این روز لباس نو تن شما میکردیم به پیشنهاد من عشقم رو حمام کردیم  و بعدش من کلی عکس خوشمل از نفسم گرفتم که یه چندتاییش رو واسه عشقم تو وبلاگش میزارم ...
27 تير 1390

عشقه مامان 11 ماهه شد

سلام به پسره گل و مهربونه مامان   خوشکلم دیروز یعنی 20 تیر 1390 شما یازده ماهگیت رو کامل کردی و وارد ماه دوازدهم شدی   حالا باید شمارش معکوس رو شروع کنیم واسه یه سالگی و جشن تولد عشقه مامان   عزیزه دلم این روزا خیلی شیطون شدی           همش عاشقه اینی که روبروی تلویزیون بایستی و فضولی کنی یا اینکه دستتو بگیری به مبل ها راه بری سه تا از دندونات در اومده     و کم کم داری تمام تلاشتو میکنی که تنهایی راه بری   خیلی وابستگیت به مامان جونت زیاده شده چون بیشتر ساعات روز پیشش هستی   همش از سرو کولش بالا میری و دوست داری بغلش ...
21 تير 1390